چگونه از وقت خود بهتر استفاده کنیم ؟
عمر هر انسان یک محدوده زمانی است که شخص برای دستیابی به هدفهایش در اختیار دارد . این یک معادله ساده است . اگر معادله وقت مساوی است با عمر، بهتر می شود فهمید که چرا گفته اند وقت از طلا با ارزش تر است؛ البته بعضی ها وقت شان ارزش یک سکه حلبی را هم ندارد.
حتما" شما هم قبول میکنید که عمر هرکس فقط به خودش تعلق دارد ؛ لذا خود شخص است که می تواند ارزش عمر خودش را تعیین کند ، به طور مثال : به نظر شما ، یک مفتول آلیاژی آهن قیمتش بدون دخل و تصرف چقدر است ؟ اگر مفتول را به نعل اسب تبدیل کنیم ، قیمت نعل های بدست آمده چقدر می شود ؟ اگر این مفتول آهنی را به کارخانه پیچ و مهره سازی بدهیم ، قیمت پیچ های ساخته شده چقدر می شود ؟ اگر مفتول به ساعت تبدیل شود ، قیمت ساعت های حاصله چقدر می شود ؟
وقت ما انسان ها هم بی شباهت به سرنوشت این مفتول نیست ؛ ارزش عمر ما به اندازه ارزش کارهایی است که انجام می دهیم . حالا شما بگوئید ارزش وقت شما چقدر است ؟
آیا تا حالا فکر کردید که چقدر از عمرتان گذشته و یا به چه چیز ارزشمندی دست پیدا کردید ؟ آنچه که مسلم است وضعیت کنونی شما نتیجه تدبیر و تلاش گذشته شماست ولی وضعیت آینده شما به تدبیر و تلاش امروزتان بستگی دارد. گذشته را نمی توانید تغییر بدهید، ولی آینده در دست های خود شماست .
انسان برای دستیابی به اهداف خود منابع گوناگونی را به خدمت می گیرد که یکی از مهم ترین آنها وقت است . وقت با سایر منابع تفاوت هایی دارد ، منابعی مانند سرمایه ، نیروی انسانی و اطلاعات را میتوان در جهت های مختلف به کار انداخت. می توانید نیروی انسانی خود را افزایش یا کاهش دهید؛ نوع امکانات را در محل کار خود می توان تغییر داد . می توانید تجهیزاتی را که با آنها کار میکنید عوض کنید . می توان کارگران را از خط تولید کنار گذاشته ، و به کار دیگری گمارد ؛ می توان به یک کارمند دفتری پست مدیریت واگذار کرد ؛ این امکان وجود دارد که اعتبارات و سرمایه های مالی خود را جابجا کرد و برای هدف مورد نظر بکار گرفت . می توان تقاضای وام کرد ؛ می توان بهای کالا یا خدمات را افزایش داد . اما زمان تنها منبعی است که با سایرمنابع تفاوت دارد ؛ تمام شدنی است، چون محدود است . در مورد زمان نمی توانید تغییراتی در آن ایجاد کنید ؛ نمی توانید بر دامنه زمان بیافزایید؛ ساعت نه تندتر می رود و نه کندتر حرکت می کند . زمان خصوصیات منحصر به فردی دارد که عبارتند از :
1- وقت تنها منبعی است که همه افراد بطور مساوی از آن برخوردارند . بنابراین افراد موفق و ناموفق ، فقیر و غنی ، قوی و ضعیف ، سالم و بیمار ، و غیره از زمان یکسانی برخوردارند .
2- وقت یک منبع کاملا" اختصاصی است ؛ وقت هرکس فقط به خودش تعلق دارد و هیچ کس دیگر نمی تواند از آن استفاده کند . بنابراین شما نمی توانید وقت بدون استفاده امروز خود را ، به دیگری منتقل کنید . نمی توانید وقت قرض کنید و یا قرض بدهید .
3- وقت غیرقابل ذخیره کردن است ؛ اگر امروز وقت اضافه داشتید ، نمی توانید آن را برای روز دیگری پس انداز کنید؛ بنابراین تنها راه برخورد عاقلانه با وقت ، مصرف صحیح آن است .
مشکل اساسی بسیاری از مردم در مورد وقت این است که احساس می کنند کار آنها بسیار زیاد ، ولی وقتشان کم است . شما چنین شخصی را می شناسید ؟ بعضی ها معتقدند که برای انجام همه کارها، خوشان باید وقت بگذارند و به دیگران اعتماد نمی کنند . آیا شما با این طرز تفکر موافقید؟ آیا غالبا" برای اینکه نتوانسته اید کارهای مهم را به پایان برسانید احساس بدی داشته اید ؟ آیا مکرر به ساعت نگاه کردید و با نگرانی دیدید که ساعت 4 یا 5 بعد از ظهر است و کارهایی را که باید امروز به پایان برسانید ، هنوز شروع نکرده اید . آیا شما از افرادی هستید که به دلیل کمبود وقت باید بعضی از پرونده ها را با خودتان به خانه ببرید . آیا وقتی کارهای مهم از قبیل تهیه گزارش های حساس پیش بیاید ناچار می شوید که شب های طولانی را در اداره بمایند؟ و یا اینکه روزهای تعطیل را هم به کار کردن بپردازید ؟ اگر از این قبیل مسائل در مورد شما صادق است و یا برایتان مطرح است متاسفانه باید عرض کرد که شما از جمله افرادی هستید که همیشه مشکل زمان خواهید داشت . لازم است بدانید که شما هم به همان اندازه وقت دارید که همه دارند . آیا شما کمتر از 24 ساعت وقت در شبانه روز دارید؟ یعنی کمتر از دیگران؟ نه دوست عزیز . آنچه که شما کم دارید و یا ندارید ، مهارت در بکارگیری وقت است .
نکته جالب اینجاست که مشکلات مربوط به کمبود وقت ، تقریبا" در همه جا یکسان است و در همه سازمان ها همیشه تقریبا" کارهای عقب مانده و انجام نشده وجود دارد. مشکلات مربوط به اکراه از واگذاری اختیارات به دیگران برای انجام پروژه ها و کارها تقریبا" یک پدیده همه گیر است که موجب اتلاف وقت می شود . حقیقت این است که همه ما در برخورد با زمان دارای تنگناها و مشکلات مشابهی هستیم .
به دکّه های مطبوعاتی که مراجعه کنید با انواع تقویم های رومیزی ، تقویم های دیواری ، دفترچه های یادداشت و انواع سررسید مواجه می شوید که معمولا" بسیاری از افراد از آنها برای زمان بندی و برنامه ریزی های خود شان استفاده می کنند و همچنین استفاده از کامپیوترهای شخصی برای ضبط و نگهداری حجم عظیمی از اطلاعات جزئی ، بیش از پیش متداول شده است . با وجود همه اینها ، هنوز ما با مشکل زمان مواجهیم .
علیرغم این کوه اطلاعات و این همه ابزارها و امکانات متعدد ، باز هم می گوئیم: من هرکاری میکنم باز هم وقت کم می آورم . چکار باید بکنم؟ نمی دانم چرا اینجوری است؟ نمی دانم؟
این یک امر طبیعی است که به فکر چاره باشیم. انسان در برابر مشکلات خود، همواره در صدد چاره جوئی برمی آید . چاره جوئی برای حل مشکل وقت ، از بهترین امور زندگی است . با پذیرفتن این اصل که هر مشکلی، راه حلی دارد، مشکل کمبود وقت هم قابل حل است . در اینجا راه حل های آزموده ای برای حل مشکل وقت ارائه داده می شود:
قبلا گفتیم که وقت ما همان عمر ماست . یعنی سالها ، ماهها ، روزها و یا ساعتها ، دقیقه ها ، ثانیه ها تشکیل دهنده عمر ما هستند . راستی حدودا" چقدر وقت داریم؟
طبق نتایج حاصل از یک پژوهش، هر فرد معمولی به طور متوسط وقت خود را طی یک هفته یعنی 168 ساعت صرف این فعالیتها می کند: کار ، خواب ، رفت و آمد ، نظافت شخصی ، صرف غذا و اوقات فراغت . چنانکه در جدول زیر می بینید از بین مصارف وقت شماره یک و 4 و 5 جمعا" 5/57 ساعت یعنی 34 درصد اوقات هفته تقریبا" تغییرناپذیر است. شماره های 2 و 3 جمعا" 66 ساعت یعنی 39 درصد از زمان تا حدودی تغییر پذیر هستند . اما شماره 6 یعنی اوقات فراغت که 5/44 ساعت معادل 27% اوقات هر هفته است تا حدود زیادی تغییر پذیر و قابل کنترل می باشد .
ردیف |
نوع مصرف وقت |
ساعت |
1 |
کار |
40 |
2 |
خواب |
56 |
3 |
رفت و آمد |
10 |
4 |
نظافت شخصی |
7 |
5 |
صرف غذا |
5/10 |
6 |
وقت فراغت |
5/44 |
اما چرا باید وقت را کنترل کرد ؟ اساسا" وقت را برای چه می خواهیم ؟ برای اینکه درست از آن استفاده کنیم تا فرصت بیشتری برای بدست آوردن موفقیت داشته باشیم .
موفقیّت چیست ؟ مثلا" فتح یک قلّه مرتفع به وسیله یک کوهنورد، موفقیّت به حساب می آید؛ و یا قبول شدن در آزمون برای دانشجو و کسب دانش، موفقیّت محسوب می شود. بنابراین همه افراد در همه سطوح، تصور و تصویرخاصی از موفقیّت دارند که برای رسیدن به آن تلاش می کنند .
کارشناسان مدیریت، موفقیّت را طور دیگری تعریف می کنند؛ دستیبابی به هدف های با ارزش زندگی را در یک چارچوب معین زمانی، موفقیّت می دانند؛ بنابراین میان موفقیّت و زمان، یک رابطه معنی دار وجود دارد .
حالا از خودتان بپرسید که هدفها و خواسته هایتان در کار و زندگی چیست و قصد دارید در چه مدت زمانی ، به آنها برسید ؟ تا حالا برای آینده خودتان چه کرده اید و از آن مهمتر ، حالا چه می کنید ؟ اگر قادر نباشید زمان خود را مطابق خواسته ها و اهدافتان تنظیم کنید با شکست مواجه می شوید
فاکتورهای آمادگی جسمانی استقامت، قدرت، انعطاف پذیری، ترکیب بدنی، سرعت، چابکی، هماهنگی، توان، تعادل، دقت و تمرکز است. اگر بخواهیم به موضوع آمادگی جسمانی، خارج از بعد قهرمانی نگاه کنیم، باز به این نکته می رسیم که این ورزش برای بدن مفید است.
کلمه آمادگی جسمانی را زیاد شنیده ایم. وقتی تیمی می بازد، یا وقتی ورزشکاری در رشته انفرادی مغلوب حریف می شود، می گویند آماده نبود! آمادگی جسمانی خوبی نداشت. اگر از آمادگی جسمانی خوبی بهره مند بود به طور قطع با توجه به تکنیک و تاکتیکی که داشت، از لحاظ بدنی کم نمی آورد و برنده میدان بود! حتی در زندگی روزمره خود می بینیم که افرادی که آمادگی جسمانی خوبی دارند، کارهای روزانه خود را بهتر از دیگران انجام می دهند و همه می گویند بدن قوی و خوبی دارد. با انجام این همه کار کم نمی آورد. شاداب و سرحال است و به تمام کارهایش می رسد! آمادگی جسمانی یک بخش عمده از هر رشته ورزشی است. در هر رشته ورزشی آمادگی جسمانی رکن و اساس اجرای مهارت های ورزشی است که موجب توسعه قابلیت های عملی ورزشکار می شود. آمادگی جسمانی اولین مرحله پیشرفت ورزشکار بوده است و هرچه آمادگی جسمانی بیشتری انجام شده باشد، انجام فعالیت های بدنی بدون ایجاد خستگی انجام می شود.
فاکتورهای آمادگی جسمانی استقامت، قدرت، انعطاف پذیری، ترکیب بدنی، سرعت، چابکی، هماهنگی، توان، تعادل، دقت و تمرکز است. اگر بخواهیم به موضوع آمادگی جسمانی، خارج از بعد قهرمانی نگاه کنیم، باز به این نکته می رسیم که این ورزش برای بدن مفید است. زیرا فردی که آمادگی جسمانی دارد، می تواند در مقابل بیماریها و اتفاقات غیرمنتظره هم بهتر ایستادگی کند و در انجام کارهای خود موفق تر باشد. تمرینات صبحگاهی، دویدن ها و نرمش ها که جزئی از ورزش آمادگی جسمانی است اثر مستقیم در تأمین سلامت افراد و در کسب شادابی و نشاط و تندرستی دارد.
آمادگی جسمانی موضوع مهم و همگانی در اکثر کشورهای توسعه یافته است و توجه ویژه ای به این مقوله می شود. در سال ۱۹۵۳ گروهی نخبه در ورزش، موضوع آمادگی جسمانی در آمریکا را مورد بررسی قرار دادند . آنها آمادگی جسمانی را به یک مسئله ملی تبدیل کردند . آمادگی جسمانی را در ادارات راه انداختند. کودکان و دانش آموزان را با دادن جایزه و اهدافشان، تشویق به انجام ورزش های آمادگی جسمانی کردند. این موضوع و ملی کردن آن نشان می دهد که چقدر موضوع ورزش آمادگی جسمانی مهم است، چرا که خارج از موضوع موفقیت در قهرمانی، بهره وری در کار کارمندان، دانش آموزان و ایجاد شادابی در تک تک افراد جامعه را به همراه دارد.
اثرات منفی دوستان ناباب و تاثیرات آنان روی زندگی و آینده افراد بسیار مهم است و باید هرچه زودتر این رابطه به اتمام برسد.
باید تا جایی که میتوانید آگاهیتان را بالا برده و آموزشهای مختلف ببینید و مطالعات خوبی هم داشته باشید. برای رسیدن به اهداف متعالی تلاش پیگیر لازم است. در کنار این عوامل باید محیطی که در آن زندگی و کار میکنید و همچنین اطرافیانتان نیز کمکدهنده و یاریرسان باشند. در واقع اطرافیان و دوستان میتوانند در موفق بودن یا شکست خوردنتان تاثیر فوقالعادهای داشته باشند. یک دوست خوب باعث رشد فرد میشود در حالی که یک دوست بد میتواند او را حتی اگر در اوج باشد به پایین بکشاند.
شما چه آگاه باشید و چه نباشید براحتی تحت تاثیر دوستانتان قرار میگیرید و برخی از دوستان مانند یک وصله ناجور هستند. در واقع آنها همیشه به نوعی در حال وقت تلف کردن هستند، تفریحاتشان گرفتاری میآورد و به طور کلی بحرانزده هستند و مدام باید به کمکشان رفت و خرابکاریهایشان را درست کرد. گاهی اوقات میتوانید آنها را نادیده بگیرید، اما بیشتر مواقع گرفتار رفتارهای نامناسبشان میشوید و به دردسر میافتید. هرگز به دنبال این افراد نروید و همراهی آنها را نخواهید و اگر هم دوستی از این نوع افراد دارید بسرعت ارتباط تان را با آنها قطع کنید.
اثر منفی دوستان ناباب
انسانها معمولا شبیه افرادی که در اطرافشان هستند و بیشتر وقتشان را با آنها میگذرانند، میشوند. در حقیقت جهانبینی هر کس به وسیله دیدهها و تجربههایش از زندگی شکل میگیرد. نوع سرمایهگذاری در استفاده از وقت باارزشتان برای بودن در کنار مردم و همچنین انجام دادن فعالیتهایتان، وجود و شخصیتتان را شکل میدهد و به همین دلیل است که مردم سفر میکنند. چراکه میخواهند با موضوعات جدید و تازه آشنا شده و افق دیدشان را گسترش دهند. پس وقتی تاثیر محیط زندگی و سوژههای موجود در آن را بپذیریم میتوانیم بجرات بگوییم همین تاثیر را نیز میتوان از اطرافیان و بویژه دوستان خود گرفت. فرض کنید بیشتر وقتتان را در مکانی بگذرانید که افراد افسرده و شکست خورده دور هم جمع شدهاند و یکسره سیگار به لب از روزگار و هر چه در آن است گله و شکایت میکنند: «این شغل به درد نمیخورد، هیچ پولی در بساط نیست، زندگی چقدر کسلکننده است و…» آیا پس از مدتی شما هم چنین احساساتی را تجربه نخواهید کرد؟ بودن در چنین محیطی و وقت گذراندن با چنین دوستانی خواه ناخواه وجودتان را پر از انرژی منفی میکند و شما به جای بروز رفتارهای مناسب در برابر مشکلاتتان، با دنیا و هرچه در آن است، میجنگید یا برعکس تصور میکنید یک قربانی هستید و افسرده میشوید.
در واقع دوستان نامناسب به این ترتیب میتوانند طرز تفکر شما را به سمت منفی بودن سوق دهند. اکثر کسانی که به دام اعتیاد میافتند یا با قانون دچار مشکل میشوند از این نوع افراد هستند و برای این که شما نیز به دام این نوع مشکلات نیفتید، با آنها دوستی نکنید.
دور شدن از هدف
آیا تا به حال پیش آمده از محل کار به سمت خانه در حرکت باشید و در ذهن خود برنامهریزی کنید که مثلا وقتی به خانه رسیدید غذایی آماده کرده، خانه را مرتب و سپس ورزش کنید یا چند کار دیگر انجام دهید، بعد در این فکرها و برنامهها هستید که چند تا از دوستانتان با شما تماس میگیرند و میگویند یک مهمانی ترتیب دادهاند و میخواهند شما هم به آنها بپیوندید؟ شما آنقدر وسوسه شدهاید که نمیتوانید به برنامهریزیتان فکر کنید و با خودتان میگویید: « این کارها را فردا هم میتوانم انجام دهم.» و دعوت آنها را میپذیرید. در حقیقت شما بهترین ویژگی هر انسان که آن هم احساس مسئولیت کردن در برابر تصمیمگیریهایش است، براحتی نادیده میگیرید. البته هرازگاهی ممکن است دوستان دور هم جمع شوند و از بودن کنار هم لذت ببرند، اما وقتی این شرایط بارها تکرار شود و این دوستان دائم شما را از کارهایتان بازدارند، بالاخره دچار عدم تعادل در زندگی میشوید و روز به روز از رسیدن به اهدافتان در زندگی دور میمانید. وقتی اهدافی در زندگی دارید، دوستانتان باید به جای تلف کردن وقتتان، از شما حمایت کنند و مثلا اگر دعوت آنها را به خاطر کارهایتان رد کردید، شما را دست نیندازند یا بدتر از همه، اهداف زندگیتان را ناچیز نشمارند. دوستان خوب خواهان موفقیت یکدیگر هستند و حتی ممکن است تجربههای باارزششان را در اختیار هم بگذارند. اگر دوستانتان درخصوص برنامهها و اهدافتان محترمانه برخورد نمیکنند و به طریقی قصد دارند برنامههایتان را خراب کنند، مناسب دوستی نیستند. حتی خود این افراد برای آیندهشان کوچکترین ارزشی قائل نیستند و معمولا برنامهای برای زندگیشان ندارند.
دو شخصیتی
گاهی اوقات وقتی کنار دوستان بد و آزاردهنده هستید، ممکن است مجبور باشید رفتاری غیر از شخصیت واقعی خود داشته باشید. مثلا وقتی میخواهید با آنها بیرون بروید احساس میکنید مجبورید طوری که آنها دوست دارند، لباس بپوشید یا با لحن دیگری صحبت کنید و به طور کلی رفتاری غیر از شخصیت واقعیتان بروز دهید. کسانی که باعث میشوند شما از خود واقعیتان دور شوید هرگز مناسب دوستی نیستند. دوشخصیتی شدن، احساسات فرد را لگدکوب کرده و او را از تلاش برای رسیدن به اهدافش بازمیدارد.
حسادتهای مخرب
اگرچه اندکی، حسادت ورزیدن بد نیست و میتواند انگیزهای برای حرکت و در نهایت پیشرفت باشد، اما برخی مردم به حسادتهای افراطی دچار هستند و به داشتههای دیگران حسودی میکنند.
چنین دوستی همیشه به دنبال فرصت برای گرفتن و به چنگ آوردن داشتههای شماست یا با ترفندی سعی میکند زندگی شما را به تباهی بکشاند و معمولا هم با کماهمیت جلوه دادن اهدافتان یا به نوعی شما را به دردسر انداختن ـ مثل آلوده کردنتان به مواد مخدر ـ تلاش به نابودیتان دارد. بنابراین به محض شناسایی چنین فردی هرگز او را به دوستی نپذیرید.
گرفتار در دام
روابط و دوستیهای سالم مانند در و پنجرههای باز هستند که اجازه ورود هوای تازه را به خانه میدهند و افراد هرگز احساس گرفتاری و خفگی نمیکنند. میتوانید آزادانه بروید و بیایید و کسی شما را محبوس نمیکند، اما اگر زمانی احساس کردید دوستتان دست و پای شما را بسته و اجازه حرکتی به شما نمیدهد و دائم تمام کارهای شما را زیر نظر دارد و روی شما اعمال قدرت میکند، این دوستی آخر و عاقبت خوبی ندارد. معمولا افرادی که تحت فشار چنین دوستانی قرار دارند احتمال این که به اجبار دست به خطاهای جبرانناپذیر بزنند بسیار زیاد است.
تشویق رفتار بد
اگر باز هم احساس میکنید نمیتوانید دست از این دوستان بردارید و گاهی با خود فکر میکنید آنها هیجان ـ حتی اگر منفی ـ به زندگیتان میآورند، باید بگوییم شما هم در حال صدمه رساندن به آنها هستید.
درست است! وقتی همراهی افراد مسمومکننده و با رفتار نامناسب را میپذیرید، به آنها صدمه میزنید. شما همیشه در دسترس آنها هستید و به رفتار و اعمالشان توجه نشان میدهید و همین توجه آنها را به ادامه رفتار مخربشان تشویق میکند. در واقع اگر این افراد نتوانند دیگران را با خود همراه کنند، به دلیل ترس از تنها ماندن، دست از رفتارهای بدشان برمیدارند، ولی همراهی شما این فرصت را از آنها میگیرد.
دنبالهرو نباشید
اگر فکر میکنید از روحیهای بسیار قوی برخوردار هستید و میتوانید با این افراد در عین دوستی به گونهای رفتار کنید که دست از اعمال نامناسبشان بردارند و به جای این که شما دنباله روی آنها شوید، آنها را به راه خود بیاورید پس به این دوستیها ادامه دهید. در غیر این صورت هرگز خطر چنین دوستانی را نپذیرید.